دیدم دور و بر بیابونه، از فکر و خیال اومدم بیرون دیدم دارم یساعته با صد و هفتادتا اشتباهی میرم تو مسیر اشتباه. اصلا نمیدونستم کجام. سه ساعت مسیرم دور شد. زدم کنار دراز کشیدم. دلم میخواس الان چهارده سال پیش بود و میرفتم باشگاه خسته برمیگشتم دوش میگرفتم شام میخوردم خسته میخوابیدم بدون هیچ فکر پوچی.
برچسب : نویسنده : wastronia بازدید : 15